مادرم مرغ دلم پر میکشد اندر هوایت
آرام جان باز آ که من مشتاق آن خندیدنت
به ماتمت من ماندهام با صد هزاران آرزو
آغوش باز مضطرب در حسرت بوییدنت
نمیدانم در کدامین کوچه جستجویت کنم و از کدامین گل عطرت را بجویم، اما همین قدر میدانم که هنوز هم مانند کودکی عاجزانه تمنای وجودت را دارم.
آرامش ابدی تو آرامش زندگیم را ربود و اینک دلتنگی روزهای بی تو را فقط کنار سنگی سرد که پناه ماست سپری میکنم.
ششمین سالگرد آسمانی شدنت را با چشمانی اشکبار گرامی میدارم.
برای شادی روح مادر عزیزم صلوات
به پاس آن همه مهر و وفایت
حقیر است این محبتها برایت
ندیدم در جهان بهتر ز مادر
سر و جانم همه بادا فدایت
نوزدهم مرداد، پنجمین سالگرد درگذشت مادر عزیزم را گرامی میدارم.
مادر ای معنی ایثار، تو گل باغ خدایی
توی روزگار غربت با غم دل آشنایی
مینویسم از سر خط، مادر ای معنی بودن
مینویسم تا همیشه، تویی لایق ستودن
میدانی…
بعضیها را هر چه قدر بخوانی…خسته نمیشوی!
بعضیها را هر چه قدر گوش دهی…عادت نمیشوند!
بعضیها هرچه تکرار شوند… باز بکر هستند و دستنخورده!
دیدهای؟
شنیدهای؟
بعضیها بی نهایتند!
مثل مادر…
وقتی غم روی دلت سنگینی میکند، میخزی کنار مادر و برایش آه میکشی و او آهت را به جان میخرد و آرامت میکند.
وقتی شادی و مرغ دلت خنده سر میدهد، میروی پیش مادر و با آب و تاب برایش از شادیات میگویی و او خندهات را به جان میخرد و خوشحالتر از تو دهانش به خنده باز میشود. رفیق بیکلک، مادر را چه خوب گفتهاند. نه در غمش غل و غش دارد و نه در خوشحالیاش؛ مهر میجوشد از اندام مادر.
یادت هست بچه که بودی دلت میخواست الکی هم که شده بهانهبگیری و قطره اشکی به چشمت بیاوری که کسی نگاهت کند؟ اگر کسی توجهی به تو نداشت، ولی مادر دواندوان میرسید و آن قطره اشک نمایشی را از کنار چشمت میچید و انگشتی لای موهایت میانداخت ونازت را میخرید. خوش به حال آنها که مادر دارند، مادر! خدا نگهت دارد.
معذرت میخوام فیثاغورس ….چرا که مادر من سختترین معادلات است!
معذرت میخوام نیوتن …چرا که مادر من راز جاذبه است!
معذرت میخوام ادیسون …چرا که مادر من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخوام افلاطون …چرا که این مادر من است که مدینه فاضله قلب من است!
معذرت میخوام رومئو… چرا که همه راهها به عشق مادر ختم میشود…!
معذرت میخوام ژولیت …چرا که مادر عشق من است !
وقتی به جای کلاغ در آن بازی کودکانه، گفتم: مامان پـر،
خندیدی و گفتی: «من که پر ندارم»
بزرگتر که شدم فهمیدم، تو هم پر داشتی …
کاش مرکز اهدای جوانی هم بود …
آنگاه تمام جوانیام را اهدا میکردم به آن زنی که:
تمام جوانیاش را پای من گذاشت.
شرمندهام “مادر”
الهی من بمیرم جای مادر
به چشمانم بمالم پای مادر
به یاد لایلای بچگیها
منم با هیهی هیهای مادر
به یاد زحمت بسیار بابا
ببوسم دست بیهمتای مادر
كاش باشي و بتوان شامه پر كرد از بوي تو،
اي شببوي شبهاي بيبوي من.
كجايي اي منِ من؟
كجايي اي من؟
تا جاني دوباره بخشي اين من را …
بي تو اين من تهي است، هيچ است و پوچ
با تو اين من، من است.
آري با توام اي مادرم …
روحت شاد و آرام مادرم …
مادرم
در نگاهت خستگي معنا نداشت
وسعت پاك تو را دريا نداشت
آه اي جاريتر از خورشيد خوب
كاشكي هرگز نميكردي غروب
شادي روح مادران رفته به آسمان صلوات
******
دنيا ارزش پا كوبيدن به شكمت را نداشت.
ببخش مرا مادر…
دست پر مهر مادر ………….
تنها دستي است كه اگر كوتاه از دنيا هم باشد، باز هم از تمام دستها بلندتر است.
مادر، من هرگز بهشت را زير پايت نديدم، زير پاي تو آرزوهايي بود كه به خاطر من از آن گذشتي، در آن دنيا حلالم كن. مرا ببخش مادر.
به سلامتي كسي كه از غرش شير نميترسد اما از آه مادر ميترسد.
مرا آن روز شادی بود در سر
که سر میبود بر زانوی مادر
چراغ خانهی ما گشته خاموش
که مادر نیست اندر خانه دیگر
مادر اي مظهر دوستي و مهرباني و فداكاري،
اي عزيز رنجكشيدهاي كه تا آخرين لحظه به عزت و احترام عزيزانت ميانديشيدي،
اي سبز جاوداني و مصداق عيني فداكاري،
نبودنِ تو
فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست…
کلاه روی سرمان نمیایستد!
شعر نمیچسبد…
پول در جیبمان دوام نمیآورد!
نمک از نان رفته!!!
خنکی از آب………….
” ما بیتو فقیر شدهایم ” مادر ….
نام مادر بايد با زر نوشت
بر ديوار دل و درب بهشت
گرمی آغوش مهرش را ندارد آفتاب
مهربان تر دیگر از مادر، خدای مادر است
دامن از دست من خسته مکش، ای مادر
که پناه من و دل، گوشه ی دامان تو بود
با چه سرگرم کنیم دیده و دل را که مدام
دل تو را می طلبد، دیده تو را می جوید
امشب انگار، دگر زندگي ام باور نيست
کس به جز غصه، در اين خانه مرا ياور نيست
سوختم در طلب دست نوازشگر وليک
دو صد افسوس که ديگر به برم مادر نيست
تاج از فرق فلک برداشتن
تا ابد آن تاج بر سر داشتن
جاودان در اوج قدرت زیستن
ملک گیتی را مسخر داشتن
بر تو ارزانی که ما را خوشتر است
لذت یک لحظه مادر داشتن
مادرم شعله ای از مهر خدا بود که رفت
نه به یاد من و تو، فکر خدا بود که رفت
همه جا ورد زبانش، سخن و آیه حق
دم آخر به لبش، ذکر خدا بود که رفت
مطالب مرتبط در سایت دیلی :
متن و پیام تسلیت زیبا ادبی و رسمی + عکس نوشته
متن و شعر کوتاه پیام تسلیت فوت و مرگ پدر + عکس نوشته